عشق به اون صورتی که در بین پسرها و دخترهای جوان رواج داره بیشتر یه سوء تفاهم و توهم است که ناشی از احساسات تند وزود گذر دوران بلوغه درست مثل تندبادها و رگبارهای بهاری.
نمونه اش همین ماجرای تاسف برانگیز سمیه و شاهرخ که در زمستان 1375 رخ داد و مدتها نقل محافل آن زمان بود. حالا بعد از گذشت 17 سال از آن ماجرا آن دو نوجوان 16 ساله 33 ساله شده اند. سمیه دو بار ازدواج کرده و تو ایران زندگی می کنه و شاهرخ هم به خارج از کشور رفته! جالبه و تعمق بر انگیز که این دو که اینگونه لیلی و مجنون وار عاشق هم بودند بعد از آزادی از زندان هر کدام راه خود را رفتند و با هم ازدواج نکردند!
بازخوانی این ماجرا را به همه نوجوانان و جوانان ایرانی که شاید اون موقع به دنیا نیومده بودن و یا سن کمی داشتن توصیه می کنم ماجرایی بس عبرت انگیزه:
امروز داشتم مطلبی رو ترجمه می کردم که نمی دونم چطور بیاد ماجرای جنایی سمیه شاهرخ و سمیه افتادم با استفاده از اطلاعاتی که از اونها روی اینترنت بود این مطالب رو نوشتم چهره سمیه هنوز در ذهنم هست و خیلی مایل بودم عکس فعلی اش رو هم ببینم ....
روز 16 دیماه 1375 ناگهان خبری تمام روزنامه ها را منفجر کرد: قتل در خیابان گاندی تهران. دختر و پسر 16 ساله ای که بعد از سرخوردگی عشقی دست به جنایتی مرگبار زدند و سرانجامی تلخ پیدا کردند.
استفاده كنندگان از اين هاست ملزم به رعايت قوانين كپي رايت و قوانين جمهوري اسلامي ايران هستند
براي استفاده از لينك زير ثبت نام كنين
اول قوانين و مقررات رو بخونين بعد برين صفحه اول و ثبت نام كنين