پسر بزرگ ناصر محمدخانی کجاست؟ چه میکند؟ کسی که ۱۱ سال پیش در یک روز پاییزی وقتی به خانه برگشت، با جسد غرق در خون مادرش روبهرو شد
به گزارش مشرق، هفتهنامه تماشاگران در آخرین شماره سال ۹۲، سراغ علی محمدخانی رفته و با وی گفتوگو کرده است:
«همه چیز خیلی ساده اتفاق میافتد. او برای تمرین به باشگاهی در فرشته رفته بود. مربیاش پرسید او را میشناسی؟ پسری ۲۲ ساله که تمرینش را کرده و دارد میرود خانه. مربی میگوید او علی است، پسر ناصر محمدخانی؛ پسری که همه فکر میکردند قطر است اما برگشته. پیدایش میکنیم. او چند روز بعد روبهرویمان نشسته. استیلش که حسابی شبیه فوتبالیستهاست. انگیزه زیادی دارد و آمده تا حرف بزند. از فوتبال میگوید. از این میگوید که چقدر پدرش را دوست دارد و چقدر در این سالها سختی کشیده.
او حالا دیگر به زندگی برگشته و در این گفتوگو بعد از ۱۱ سال از همه آن چیزهایی میگوید که یا دوستشان دارد یا از آنها بیزار است. او که آسیب دیده، جایی بعد از مصاحبه میگوید: «به اینکه نام خانوادگیام محمدخانی است، افتخار میکنم و اگر خودم هم جای بابایم را نگیرم، حتما پسردار میشوم و پسرم نام او را در فوتبال زنده نگه میدارد.»
بگوییم علی محمد خانی فوتبالیست یا علی محمدخانی پسر فوتبالیست؟
هرجفتش. نه خب بازی هم کردهام؛ هم در قطر و هم در ایران. هم فوتبالیست هستم، هم پسر فوتبالیست.
کدامش پررنگتر است؟
فکر کنم پسر فوتبالیست.
گفتی در قطر هم بازی میکردی به شکل حرفهای. فکر میکنم برای تیم الاهلی، درست است؟
بله
پدرت هم در الاهلی بازی میکرد؟
نه. بابا باشگاه القطر بود.
آنجا که رفتی چون شنیدند که پسر ناصر محمدخانی هستی، قبولت کردند؟
نه. اتفاقا در ایران که بازی میکردم در باشگاه راهآهن، مربی کارت من را نمیداد که بازی کنم. من نمیگویم بهترین بازیکن بودم ولی حقم بود که فیکس بازی کنم. نیم فصل شد ولی باز هم من را بازی ندادند. به بابا گفتم که اگر میشود تیمم را عوض کنم چون کارت من را نمیدهند و هر بار یک بهانهای میآورند. بابا تماس گرفت و دوباره رفتم قرارداد بستم. گفتند این طوری کارت بازیات میآید اما دوباره همان آش بود و همان کاسه.
رفتی راه آهن چون پدرت هم از همان جا شروع کرده بود؟
دقیقا. اتفاقا من همان موقع میتوانستم بروم در پرسپولیس بازی کنم ولی بابا گفت من از راهآهن شروع کردهام، تو هم از راهآهن شروع کن. من در شهر ری به مدرسه تربیت بدنی میرفتم، خب گفتم نزدیک است، پس به تیم راهآهن میروم. چند باری برای بازی رفتم، حتی نمیگفتند که کارتت نیامده و من را روی نیکمت میگذاشتند. کمی که پیگیر شدم، دیدم اصلا کارت من نیامده. بعد به بابا گفتم، بابا گفت خب بیا پرسپولیس زیر نظر عمو رحیم.
رحیم یوسفی؟
بله.
به همه پرسپولیسیهای قدیم عمو میگفتی؟
بله. ولی همه به آقای یوسفی عمو رحیم میگفتند. رفتم پرسپولیس ۲ ماه تمرین کردم. موقع بازیها هم نبود، بدنسازی بود. همان موقع، سربازی من هم نزدیک میشد، به بابا گفتم من میروم قطر.
چند سال قطر بودی؟
از ۱۱ تا ۱۶ سالگی، حدود ۵ سال آنجا بودم، بعد یک سال، یک سال و نیم آمدم ایران.
پس وقتی اوضاع داشت سخت میشد، رفتی.
سخت، اگر بازی میکردم که نمیرفتم.
بار اول کی به قطر رفتی؟
بار اول ۱۱ سالم بود. البته من متولد قطر هستم.
پدرت بال راست بازی میکرد. تو چطور؟
من خیلی دوست داشتم در پست بابا بازی کنم ولی آن موقع که من در الاهلی بازی میکردم، تاکتیک فرق داشت، اما در امید، من بال راست و چپ بازی میکردم یا پشت مهاجم بودم.
دو پا بودی؟
بله، دوپا بودم، ولی از وقتی یک پایم را عمل کردم، دیگر یک پایم را از دست دادم. پای چپم حتی از پای راستم بهتر بود. البته اولش هیچ فرقی نداشت، دو پایم مثل هم بودند.
به نظرت تفاوت تو و پدرت چیست؟
بابا از من خیلی باهوشتر بود.